ترجمه از محسن جلالی
انقلاب بی خشونت در مصر که به پایان دیکتاتوری مبارک منجر شد، نمونه ای کم نظیر از مبارزات بی خشونت علیه دیکتاتوری بود. مرکز بین المللی تنازع بی خشونت در واشنگتن، طی گفتگویی با احمد صالح، یکی از بنیانگذاران جنبش شش آوریل مصر، به بررسی آموزه های انقلاب بی خشونت در این کشور پرداخته است. او در این گفتگو درباره استراتژی های گوناگونی سخن می گوید که در سالهای پیش از اعتراضات بیست و پنج ژانویه آموزش داده می شد و توسعه می یافت. آموزش هایی که به درستی توسط فعالان مصری در طول مبارزه به کار گرفته شد و در نهایت به برکناری مبارک و پایان دیکتاتوری در مصر انجامید. احمد صالح در ابتدای این مصاحبه خود را اینگونه معرفی می کند: احمد صالح: “من برایِ مدت زمانی طولانی یک فعال مدنی بودهام، فعالی که سعی داشت با مبارزات خشونتپرهیز در رژیم حسنی مبارک تغییر ایجاد کند. این تلاش هایم از سال 2004 شروع شد. این کار را ما از راهِ بنیانگذاریِ جنبشی که «جنبشِ مصری برایِ تغییر» یا «کفایه» نامیده شده، آغاز کردیم. همچنین من یکی از بنیانگذارانِ جنبشِ جوانانِ ششِ آوریل و تا همین چند ماه پیش یکی از استراتژیستهایِ این جنبش بودم.” ترجمه این مصاحبه که توسط موسسه خشونت پرهیزی برای دموکراسی انجام شده را می خوانید:
پرسش: در طول خیزشها در مصر شما و دیگر سازماندهندگان چه تاکتیکها و استراتژیهایی به کار بستید؟
احمد صالح: مدتی زمانی طولانی ما تلاش کردیم که احساسات لازم را به وجود آوریم، لحظههای مناسب را برگزینیم، و برای تظاهرات بیرون بیاییم؛ اما شرکت کنندگان در تظاهراتهایِ پیشنهادی ما بیش از چند هزار نفر نمی شد. اگر از یک مصری میپرسیدید، ” آیا شما این رژیم را دوست دارید؟” او میگفت نه، چرا که همهیِ مردم در رنج بودند و شکایت میکردند. بنابراین، اگر شما از مردم میپرسیدید که ” ممکنه در یک تظاهرات و اعتراض شرکت کنند که میتونه شرایطشون را بهتر کنه و امور را به راه درست بازگردونه؟” میگفتند که “آیا تو دیوانه شدهای؟” این خیلی خطرناکه! من خانواده دارم! من این را دارم، من اون رو دارم. “تنها چیزی که مردم را به خیابانها میکشاند دیدنِ مردمان دیگر در خیابان بود و این که آنها میتوانستند به مردمِ در خیابان ملحق شوند.
بر این اساس این ایده در من ایجاد شد که به گونهای غیرمعمول بیست و پنج ژانویه را سازمان دهیم. آن چه ما در نظر گرفتیم این بود که اعتراضاتِ کوچک را از محلههایِ بسیار پرجمعیت شروع کنیم، و از خیابانهای کوچکتربه خیابانهایِ اصلی و نقاطِ مرکزی در هر شهر برویم. در این صورت پلیسهایِ امنیتی نمیتوانستند نیروهایِ خود را دریک نقطهیِ مشخص متمرکز کنند، چرا که تظاهرات در همه جا در حال رخ دادن بود و نه در یک نقطهیِ مشخص. در زمانی که مردم به نقطهیِ مرکزیای که از پیش تعیین شده بود میرسیدند، جایی که البته تمرکزِ اصلیِ نیروهایِ پلیس هم بود، شمارشان آن قدر زیاد شده و چنان کنارِ هم بودند که میتوانستند از این نیرویِ عظیمِ پلیس رد شوند و مرکز شهر را در دست بگیرند.
نتیجه فرایِ انتظارات من بود. در روزِ بیست و پنجِ ژانویه، ما به جمعیتی نه در حد و اندازهیِ دهها هزار نفرکه صدها هزار نفر دست یافته بودیم آن هم در سراسر مصر. ما در همان روز اول میلیونها نفر را در خیابانها داشتیم، و این اعداد دو برابر و سه برابر شد و پس از آن غیرقابل تصور بود. شما میتوانستید ببینید که به تنهایی در قاهره مردم نزدیک پنج تا هفت میلیون نفر در تظاهرات شرکت کرده بودند؛ فقط در همین شهر قاهره. در اسکندریه شاید یک یا دو میلیون نفر، و در سراسر کشور صدها هزار نفر در هر شهر؛ بنابراین این یک موفقیت بود فرایِ هر چیزی که من میتوانستم تصور کنم.
واکنش جنبش به خشونتی که پلیس علیه آنان استفاده میکرد چه بود؟
احمد صالح: در روزِ بیست و پنجِ ژانویه درگیریهایِ بسیاری با نیروهایِ امنیتی وجود داشت، همانگونه که بسیاری این درگیریها را دیدهاند. یک حملهیِ واقعی خیلی بزرگ انجام شد؛ گازهایِ اشکآور در اندازهیِ زیادی استفاده شد، در حدی که دیدن را مشکل کرد [نه به خاطر تاثیر رویِ چشم ما] بلکه به خاطرِ ابرهایی که این گازهای اشکاور به وجود آورده بودند. دودِ گازهایِ اشکآور هوا را کاملا مهآلود کرده بود. وقتی به میدانِ تحریر رفتیم البته ما آماده بودیم. من پیاز داشتم، سرکه داشتم، که یک توصیهیِ خیلی خوبی است برای کسانی که به تظاهراتِ اعتراضی میروند. اگر آنها را کنارِ دماغ و چشمانت بگذاری، آنها رویِ گاز اشکاور تأثیر میگذارند و دیدن و نفس کشیدن را برای انسان ممکن میکنند. من یک بطریِ کوچک سرکه هم داشتم، تقریبا تا شاید یک هفته قبل، همیشه در جیبم بود! من به سرعت به سویِ پلیس رفتم و سعی کردم که با آنها گفت و گو کنم؛ به آنها گفتم که ما در حالِ تظاهراتِ مسالمتآمیز هستیم و هیچ عملِ خرابکارانهای انجام نمیدهیم. به جایِ پاسخ دادنِ یا مذاکره، رفتار بسیار خشنی داشتند. رئیسِ پلیسِ آن منطقه، که من با او قبلا برای آزادیِ فعالان دیگر صحبت کرده بودم، مرا دید و به چند آدم گنده گفت که به من حلمه کنند. آنها دماغ مرا شکستند، که خیلی بد بود، ولی در عین حال خوب، چون من دیگر ضربههایی که میخوردم را احساس نمیکردم. شکستن دماغم تو گویی مرا از حال برد، و اگر چه من میدانستم که آنها دارند مرا میزنند، چیز زیادی احساس نمیکردم. بعد من دستگیر و بعد از سه روز آزاد شدم.
من صبح روز بعد از آزادی به تظاهرکنندگان پیوستم و همان زمان بود که یک گلولهیِ پلاستیکی این جا به سرِ من اصابت کرد، چون که رژیم هنوز از تک تیراندازان بهره میبرد. گلولهیِ پلاستیکیای که به این جایِ سرِ من خورد ولی در واقع آنها چشمانِ من را نشانه رفته بودند. آنها از گلولههایِ واقعی استفاده میکردند و بسیاری از مردم کشته شدند. برعکس هیچ یک از انقلابیون از خشونت استفاده نکردند. مردم حتی جانِ خود را فدا میکردند که دیگران را نجات دهند، به دیگران کمک کنند، و یاری برسانند. من صحنههایِ بی نظیری از شجاعت و قهرمانی، که بسیار غیرقابل پیش بینی و در لحظه بودند را شاهد بودم. وقتی که من گلوله خوردم، کسی را دیدم که یک گلوله ی واقعی به او اصابت کرد، که سرش را ترکاند، شاید دو یا سه متر دورتر از من. به من یک گلولهیِ پلاستیکی اصابت کرد که باعث شد رویِ زمین بیفتم؛ در آن لحظه میتوانستم صدایِ گلولههایی را بشنوم که به دیوار میخوردند. من کمی حواسم را از دست داده بودم، چرا که این مقدار از خشونت مرا شوکه کرده بود. یک نفر از راه رسید و من را کشاکشان از جایی که تیراندازی بر آن تمرکز داشت بیرون برد. من فکر نمیکنم که حتی اگر یک بار اون شخص را ببینم بشناسمش، چون که بعد از این که مرا از مهلکه به در برد، رفت و من تنها یک نگاه به او انداختم، ولی هنوز شوکه بودم. بنابراین، صحنههایِ زیادی از شجاعت و قهرمانی غیرقابل تصور وجود داشت.
برای سازماندهی نیروهایتان، چه استفادهای از اینترنت و شبکههایِ اجتماعی بردید؟
احمد صالح: کشورهای سرکوبگری که به “دیکتاتوریهایِ نرم” شهرت یافتهاند، در واقع دیکتاتورهایی سخت و خشن هستند که دوست دارند خود را دموکرات جا بزنند. مصر از جملهیِ این دیکتاتوریها بود. در این کشورها امکان بهره بردن از اینترنت وجود دارد، ولی این امکان وجود ندارد که از طریق اینترنت فراخوان گردهمایی داد. حق تجمع و آزادی بیان وجود ندارد، بنابراین اینترنت بیاندازه مهم بود. در این شرایط شما باید برای سازماندهی، تصمیم گیری، رأی دادن، و تبادل نظرات برنامه داشته باشی، چرا که امکان برگزاری گردهماییهایِ واقعی وجود ندارد تا در آنجا تصمیم گیری و رأی گیری انجام گیرد؛ این دلیلی است که اینترنت نقش مهمی در گسترش برخی اخبار در میانِ مردم داشت.
فراخوانِ عمومی برای تجمع در روزِ بیست و پنج ژانویه از یک صفحهیِ فیسبوک به نام “ما هم خالد سعید هستیم“ شروع شد. خالد سعید قربانیِ وحشیگریِ پلیس شد، وحشیگریای که به مرگ او انجامید، چرا که او توانست یک ویدیو در میان مردم پخش کند که فسادِ پلیس را نشان میداد؛ این ویدیو جایی را نشان میداد که افسرانِ پلیس در حالِ تقسیم کردنِ پول و سهمشان از یک محمولهیِ موادِ مخدر بودند.
گامهای بعدی برایِ آیندهیِ مصر چیستند؟
احمد صالح: ما هنوز در مرحله ی گذاریم. انقلاب هنوز تمام نشده است. ما توانستیم یک میدانِ بسیار بزرگ را با پیروزی پشتِ سر بگذاریم، اما هنوز میدانهایِ دیگری در پیش است که برایِ رسیدن به آزادیِ کامل باید آن میدانها را نیز از سربگذرانیم. چالشهایِ بسیار دیگری داریم. مهمترین چیزی که باید فهمیده شود نگه داشتن مردم در مسیر است. بسیاری از همکارانِ من به هیچ جنبشِ خاصی تعلق ندارند، چرا که یا عضو جنبشهایِ متعددی هستند یا مستقل هستند.
چه سفارشی برای دیگر جنبشها دارید؟
احمد صالح: بسیار مهم است که هر اندازه هم شرایط سخت شود و مشکل، شما همیشه ایمان داشته باشی که غیرِممکن، می تواند ممکن شود. هر چیزی امکان وقوع دارد. چه کسی باور میکرد که پلیس مصر، که شاید بعد از چین و هند بزرگترین نیروی پلیس جهان باشد، پلیسی که بیشتر از دو و نیم میلیون نیرو دارد، در یک یا دو روز بشکند. این فرایِ باور بود که چنین چیزی رخ دهد، ولی رخ داد و نگاه کنید که در سراسر خاورمیانه همهیِ عربها در تلاشند که آزادیشان را به همین روش به دست آورند. همه خواهانِ آزادی هستند، بنابراین وقتی که امید وجود دارد، هنگامی که هیچ گاه مبارزه را رها نکنی، جنگ را ادامه بدهی، سرانجام به هدف خواهی رسید.
منبع: مرکز بین المللی تنازغ بی خشونت